loading...

هیپ نیوز

Content extracted from http://hipnews.blog.ir/rss/?1748517163

بازدید : 5
سه شنبه 5 خرداد 1404 زمان : 22:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هیپ نیوز

نمی‌دانم چطور بعضی‌ها می‌توانند اینقدر طولانی به خلق هنر ادامه دهند. کلینت ایستوود لعنتی هنوز هم فیلم می‌سازد، و آن مرد وقتی گرن تورینو در سال ۲۰۰۸ اکران شد، پیر به نظر می‌رسید. اعضای Shed the Skin به اندازه کلینت پیر نیستند، اما با این وجود، گنجینه‌ای از تجربه دارند. این گروه که در سال ۲۰۱۱ به عنوان ادای احترامی‌به گروه دث متال اوهایویی Blood of Christ که مدت‌ها از بین رفته بود، تشکیل شد، متشکل از چندین پیشکسوت اکستریم متال، از جمله خواننده/گیتاریست Ash Thomas (Faithxtractor، Crucified Mortals)، درامر Kyle Severn (Incantation)، نوازنده بیس Ed Stephens (Ringworm) و گیتاریست Matt Sorg (Ringworm، عضو سابق Blood of Christ) است. این گروه در چهار آلبوم قبلی خود، دث متال سرگرم‌کننده و بی‌نقصی را ارائه می‌داد که با حس ملودی دیوانه‌وار مشخص می‌شد. در حالی که آلبوم We of Scorn محصول ۲۰۱۸ از نظر من نقطه اوج آنها بود، آنها هرگز چیز بدی منتشر نکرده‌اند، اگرچه با Akerblogger موافقم که آلبوم The Forbidden Arts محصول ۲۰۲۰ کمی‌بیش از حد حجیم بود. با آلبوم The Carnage Cast Shadows، این گروه دوباره برگشته‌اند، اینجا تا ظاهراً به ما نشان دهند که این سگ‌های قدیمی‌هنوز هم کارشان را بلدند.

و صادقانه بگویم، آنها تا حدودی بلدند. آلبوم The Carnage Cast Shadows نشان می‌دهد که Shed the Skin هنوز هم بهترین کار خود را انجام می‌دهد، در حالی که به اندازه یک گروه جوان و سرزنده که تازه اولین آلبوم خود را منتشر کرده‌اند، الهام‌بخش است. مانند قبل، این آهنگ‌ها تا حد زیادی با حس شادی وصف‌ناپذیری به جلو می‌روند، که اغلب با خطوط گیتار ملودیک و ماهرانه‌ای همراه است که Carcass بعدی را به یاد می‌آورد. آهنگ تیتراژ آغازین از همان ابتدا این انرژی را برجسته می‌کند و دروازه‌ها را با درام‌های سریع و کوبنده و ریف سریع و لرزانی که مطمئناً راه خود را به مغز شما باز می‌کند، باز می‌کند. قطعه بعدی، «Crook of the Sacred Skies»، با تمپوهای مشابه و سریع، ضمن جلوگیری از تکرار با آکوردهای خشن‌تر ریف اصلی، به آهنگ شتاب می‌بخشد. در تمام این مدت، صدای Ash همچنان وحشی است، با غرغرهای دیوانه‌وار و درهم‌وبرهم او که گهگاه با صدای زیرتر و گوش‌خراش‌تر، به گونه‌ای که Deicide را به یاد می‌آورد، پوشیده می‌شود.

با توجه به پیشینه Shed the Skin، جای تعجب نیست که آنها می‌دانند چگونه یک آلبوم را خوب بسازند، اما The Carnage Cast Shadows به دلیل تنوع و طول قطعات کوتاهش به طور خاص موفق است. آهنگ‌هایی مانند «Ice Hearted Herald» و «Henge Tomb» با کند کردن تمپو در اوایل آلبوم، اوضاع را پیچیده‌تر می‌کنند، اما در نیمه دوم آلبوم است که اوضاع به طور خاص خوب می‌شود. لحظات آغازینِ ضرباهنگِ متقاطع در «Formorian Hordes» در ابتدا طوری به نظر می‌رسد که انگار قرار است یک آهنگِ Ringwormِ بازسازی‌شده باشد، قبل از اینکه آهنگ با ترکیبِ دوبیتی‌های پرش‌دار و یک تک‌نوازیِ ملودیکِ چرخشی که یادآورِ Kreatorِ مدرن است، چرخشی فوق‌العاده پیدا کند. «Scion of Nyx» آکوردهای ضخیمی‌را به شنونده القا می‌کند و از یک مکثِ دراماتیک برای تأثیرگذاریِ عالی استفاده می‌کند، در حالی که آهنگ پایانی، «Stolen from the Storm God»، از یک ملودیِ اصلیِ سنجیده‌تر برای پایان دادن به آلبوم به شکلی عالی استفاده می‌کند.

در کل، جای شکایت کمی‌وجود دارد. در حالی که آهنگ‌هایی مانند «Swarm and Talons» و «The Mind’s Vermin» به اندازه‌ی برادرانشان برجسته نیستند، واقعاً در اینجا برش بدی وجود ندارد، و این واقعیت که بسیاری از این یازده آهنگ کمتر از چهار دقیقه هستند، به این معنی است که هیچ چیز بیش از حد خوشایند نیست. بزرگترین مشکل، رشته‌ای از آهنگ‌های با تمپوی متوسط ​​در نیمه اول آلبوم است که پس از شدت و حدت دو قطعه اول، انرژی را کمی‌بیش از حد مهار می‌کند. خوشبختانه، تولید عالی است، با درام‌های کوبنده، تُن گیتار قوی و صدای کلی قدرتمند. مثل همیشه، اجراها نیز سرشار از الهام هستند، و هر عضو طوری به نظر می‌رسد که انگار تمام تلاش خود را می‌کند و در حین انجام این کار، انفجاری مطلق دارد. مت و اش هجوم بی‌پایانی از ریف‌ها و سولوهای پر جنب و جوش ارائه می‌دهند، کایل اجرای درام تهاجمی‌ارائه می‌دهد و به نظر می‌رسد هر لحظه مملو از آواز دیوانه‌وار اش است.

هیچ‌کس نمی‌گوید که این آلبوم دث متال را از نو خلق می‌کند، اما هدف Shed the Skin این نیست. این پروژه درباره مردانی است که در دث متال خوب بازی کردن دث متال خوب هستند. در آلبوم The Carnage Cast Shadows، آنها با ارائه اجراهای الهام‌بخش، آهنگ‌های متنوع و زمان‌های کوتاه موفق شده‌اند. کسانی که Shed the Skin را دنبال کرده‌اند، مطمئناً از این آلبوم به اندازه هر آلبوم دیگری که تا به حال منتشر کرده‌اند، لذت خواهند برد و در کارنامه مارک زد، این آلبوم یکی از بهترین آثار منتشر شده آنهاست. دل به دریا بزنید و آن سر لعنتی را بکوبید!

امتیاز: ۳.۵/۵.۰
برچسب: Hells Headbangers Records
تاریخ انتشار جهانی: ۱۶ مه ۲۰۲۵

بازدید : 5
دوشنبه 4 خرداد 1404 زمان : 23:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هیپ نیوز

متأسفانه من هرگز به اپرا نرفته‌ام. خیلی دوست دارم، اما به هر دلیلی، هنوز فرصت تجربه کردن آن را برای خودم نداشته‌ام. مطمئنم روزی به آن سر خواهم زد، اما تا آن زمان، فقط باید با انبوهی از گروه‌های متالِ به‌شدت تئاتری که آوازها و تم‌های اپرایی را در موسیقی خودشان می‌گنجانند، سر کنم. و اگر این نوع متالی است که ما در موردش صحبت می‌کنیم، پس مسلماً باید در مورد پادشاهان (و ملکه‌های) بی‌چون و چرای آن قلمرو خاص، یعنی آخرالزمانِ گوشت‌آلودِ ایتالیا، صحبت کنیم.

این گربه‌ها بیش از یک دهه و نیم است که با ترکیبی سینمایی و امضای خود از ارکستراسیونِ پُرطمطراق و دث متالِ فوق‌العاده سریعِ خردکننده‌ی جمجمه، پرده گوش جمعی ما را می‌کوبند، و ما از آن زمان از آنها به خاطر این کار تشکر می‌کنیم و از آنها درخواست می‌کنیم که بیشتر شبیهِ فاحشه‌های کوچکِ خوب باشند. وقتی به Fleshgod Apocalypse فکر می‌کنیم، کلمه‌ای که اغلب به ذهنمان خطور می‌کند، کلمه‌ای است که همه ما با آن آشنا هستیم و بارها از آن استفاده کرده‌ایم، اما هیچ کس دیگری آن را به طور کامل و عمدی مانند آنها به تصویر نمی‌کشد، و آن کلمه "حماسی" است. واقعاً هیچ کلمه دیگری برای توصیف دقیق آنچه این گروه ارائه می‌دهد وجود ندارد؛ شیپورهای متورم، بخش‌های زهی و گروه کر وهم‌انگیز، تصاویری از یک فیلم پرفروش تابستانی میلیارد دلاری را تداعی می‌کنند که در آن یک فاجعه طبیعی یا یک هیولای تایتانیک شهری بی‌خبر را ویران می‌کند، همه اینها در لایه‌هایی از درام‌های سریع کورکننده، تک‌نوازی‌های آرپژ شفاف و سنگین و آوازهای غران که خواستار مرگ همه چیزهای دنیوی هستند، قرار دارد. این گروه به سادگی، به طور واضح، عالی است.

از زمان انتشار آلبوم قبلی آنها، Veleno در سال ۲۰۱۹، چیزهای زیادی برای Fleshgod Apocalypse تغییر کرده است. آنها خون تازه‌ای به گروه تزریق کردند، از جمله یوجین ریابچنکو، درامر فوق‌العاده (بخوانید «ماشین جنگی انسانی»)، فابیو بارتولتی، گیتاریست دوم، و ورونیکا بورداچینی، خواننده سوپرانو با استعداد. به نظر می‌رسید که آنها آماده بودند تا دوباره نفسی تازه کنند، چیزی که هیچ‌کس واقعاً فکر نمی‌کرد در وهله اول به آن نیاز داشته باشند، اما ناگهان کووید اتفاق افتاد و همه چیز را برای همه بهم ریخت. سپس، درست زمانی که اوضاع دوباره در حال بهبود بود، فرانچسکو پائولی، خواننده اصلی و مغز متفکر گروه Fleshgod، در سال ۲۰۲۱ به پایین کوهی وحشتناک سقوط کرد و در نهایت مجبور به انجام جراحی‌های متعدد شد و در تمام این مدت از خود می‌پرسید که آیا دوباره می‌تواند سازی را به دست بگیرد یا خیر. خوشبختانه او در نهایت بهبودی کامل پیدا کرد و هر کسی که شک داشت که او از این فرصت دوباره نهایت استفاده را خواهد برد، مطمئناً با یک بار گوش دادن به جدیدترین اپرای گروه، حرفش را پس خواهد گرفت (ترجیحاً در فضای باز با یک بروشتای تازه و یک لیوان شراب قرمز برای از بین بردن همه چیز). پس از مقدمه‌ی تئاتریِ اجباری (هرچند هنوز هم بسیار دوست‌داشتنی) که در آن برای اولین بار با صدای دلنشین بورداچینی آشنا می‌شویم، گروه با آهنگی طوفانی و با عنوانِ به‌درستی «من هرگز نمی‌توانم بمیرم» شروع به کار می‌کند، اعلامی‌قدرتمند از عزم راسخ برای تأثیرگذاری بر جهان و تضمین اینکه آثارشان بسیار بیشتر از اجساد فانیِ خالقشان دوام خواهد آورد. ملودیِ بخشِ همخوانی نیز فوق‌العاده گیرا است، تا جایی که من در حالی که در آن زمان حتی به چیزی گوش نمی‌دادم، آن را زمزمه می‌کردم، بنابراین این باید تا حدودی به شما ایده‌ای از کیفیت ترانه‌سراییِ به نمایش گذاشته شده بدهد. آهنگ بعدی «آونگ» کمی‌کندتر است و به شدت بر ریتم‌های توقف-حرکتِ عظیم تمرکز دارد و از قضا عنوان آن نیز نشانه‌ای برای ریتمِ بقیه‌ی آلبوم است. «بلادکلک» در ابتدا ریتم را به ۱۱ برمی‌گرداند، اما با وقفه‌های گاه‌به‌گاه برای ایجاد تنش کافی، و همچنین یک بخش میانی کاملاً باز و طولانی برای آماده‌سازی صحنه برای ورونیکا تا با اعتمادبه‌نفس خودنمایی کند.

«در جنگ با روحم» مانند رژه ارتشی از شیاطین به نظر می‌رسد که آنقدر عظیم هستند که زمین را زیر پاهای شکافته‌شان می‌لرزاند. در بیشتر زمان اجرا به یک ریتم ساده و سرراست پایبند است، اما خوشبختانه به آن آسیبی نمی‌رساند و در واقع من را به یاد موسیقی متن یک سکانس اکشن پرانرژی از یک فیلم یا بازی ویدیویی می‌اندازد. چند نمونه از این دست وجود دارد که در آن‌ها شتاب قابل توجه به نفع فضایی باشکوه‌تر و بسیار ملودیک‌تر، به‌ویژه در آهنگ‌هایی مانند «ماتریکساید ۸.۲۱» و آهنگ ماقبل آخر «تا مرگ ما را از هم جدا کند» (که من شخصاً طرفدار زیادی از آن نبودم، اما درک می‌کنم که چرا آن را در آهنگ گنجانده‌اند، فقط سبک من نیست).

با وجود پویایی معمول بین صدای خشن و صدای تمیز، بورداچینی نقش بسیار برجسته‌تر و محرک‌تری را در طول اشعار اصلی ایفا می‌کند. او همچنین تا جایی که می‌توانید صدای تارهای صوتی او را بشنوید که برای افزودن کمی‌خشونت بیشتر به برخی از بالاترین نت‌های موجود در محدوده صدایش تلاش می‌کنند، در حالی که گیتارها و درام‌ها در رقصی دیوانه‌وار و خشمگین در اطراف او به پرواز در می‌آیند. دوستان من، این اوج آلبوم Fleshgod Apocalypse است. این دقیقاً همان چیزی است که ما برای آن به اینجا آمده‌ایم و آنها این را می‌دانند.

حالا، اگر بخواهم یک ایراد کوچک در مورد این آلبوم بگیرم، باید این باشد که در اواخر آلبوم کمی‌افت می‌کند. مطمئنم که در تک تک نقدهایم به کلمه "سرعت" اشاره کرده‌ام و این یکی هم فرقی با بقیه ندارد. اگر به من بود، آهنگ «Til Death Do Us Part» را بلافاصله بعد از «Matricide» قرار می‌دادم تا یک بخش تصنیف‌گونه و طولانی ایجاد کنم، و سپس آهنگ را برای اوج‌گیری نهایی و باشکوه با آهنگ بسیار سریع‌تر و قوی‌تر «Per Aspera Ad Astra» که به آهنگ پایانی بی‌کلام و آرام و غم‌انگیز ختم می‌شود، تقویت می‌کردم. می‌گویم با قدرت تمام بیرون بروید. اما، باز هم، این فقط سلیقه شخصی من است؛ در نهایت، این آلبوم هنوز هم فوق‌العاده است و این تنها چیزی است که واقعاً اهمیت دارد.

اگر اپرا را معیار قرار دهیم، پس Fleshgod Apocalypse مطمئناً در مسیر تثبیت خود به عنوان یکی از بزرگان دث متال تمام دوران است. آنها می‌توانند بلافاصله پس از این آلبوم از این کار دست بکشند و به عنوان اسطوره به غروب آفتاب بروند، اما همه ما می‌دانیم که این اتفاق به این زودی‌ها نخواهد افتاد و ما از این بابت خوش‌شانس‌تر هستیم. مخالفان سرسخت و طرفداران سرسخت موسیقی ممکن است عناصر سمفونیک را به عنوان یک ترفند ببینند، اما من دوست دارم آن را به عنوان تلاقی امر مقدس و امر دنیوی در نظر بگیرم. این دث متال به عنوان یک شکل مشروع از هنر است که به تئاتری بودن محض و تسلط فنی موسیقی کلاسیک ادای احترام می‌کند و در عین حال تأثیرات آن را به حداکثر می‌رساند و آن را برای مخاطب امروزی مدرن می‌کند. اگر دستی ثابت و ذهنی تیزبین داشته باشید، زیبایی از دل وحشیگری بی‌رحمانه آن بیرون کشیده می‌شود و این دقیقاً همان چیزی است که در اینجا به نمایش گذاشته شده است: بینش، جاه‌طلبی و استعداد واقعی برای ایجاد هرج و مرج کاملاً کنترل‌شده. ممکن است شما را به وجد بیاورد، اما در هر صورت لبخندی بر لبانتان خواهد گذاشت.

با این حال، اگر به دنبال سرعت و فنی فوق‌العاده هستید، چیزی شبیه به چند آلبوم و EP اول که برای اولین بار یک دهه پیش توجه ما را به خود جلب کردند، پس به دنبال آهنگ ششم "Morphine Waltz" باشید. این لعنتی، به طور ملایم، یک آهنگ کاملاً گیج‌کننده و بدون شک آهنگ مورد علاقه شخصی من از اپرا است. آن آرپژهای برق‌آسا و بی‌نقص که همزمان روی گیتار و پیانو اجرا می‌شوند، برای اینکه مرا دیوانه کنند، بیش از حد کافی هستند، اما بعد گروه یک بار دیگر خودشان را با "esch" به اوج می‌رسانند.

بازدید : 6
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1404 زمان : 21:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هیپ نیوز

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۱۲ ب.ظ پژمان محمدی

Travellin’ Blue یک گروه بلوز-راک بلژیکی است که پیش از این با نام Travellin’ Blue Kings شناخته می‌شد. آلبوم Take The Edge Off سومین آلبوم آنهاست و اولین آلبوم آنها با ترکیب جدید جی‌بی بیسمنز (خواننده، ساکسیفون و‌هارمونیکا)، لوک الکساندر (گیتار)، وین پنیککس (گیتار بیس)، پاتریک کایورز (ارگ‌هاموند، پیانو، وورلیتزر و خواننده پشتیبان) و استیو ووترز (درامز) است. دو انتشار قبلی آنها، از سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۲، هر دو نقدهای مثبتی از Blues Blast دریافت کردند!

تمام آهنگ‌های آلبوم جدید توسط اعضای گروه ساخته شده‌اند. هفت آهنگ توسط بیسمنز و الکساندر به طور مشترک نوشته شده‌اند، که کایورز در یک آهنگ، بیسمنز در نوشتن یک آهنگ و فورد/بیسمنز در نوشتن یک آهنگ مشارکت داشته‌اند.

از نظر موسیقی، بر اساس شواهد این انتشار، گروه به راک نزدیک‌تر از بلوز است. برای مثال، آهنگ آغازین، «بهتر است ناگفته بماند» (Better Left Unsaid)، یک ریف شعر تکراری دارد که با «کشمیر» (Kashmir) لد زپ (Led Zep) خیلی فرق ندارد، در حالی که «نو گودِر» (No Gooder) مانند یکی از خویشاوندان دور «آهنگ مهاجر» (Immigrant Song) پر از جزئیات است و «مرگ به همه ما لبخند می‌زند» (Death Smiles At Us All) اشاراتی به اوایل گروه «پلیس» (The Police) دارد (البته با‌هارمونیکای جذاب). صدای خشن و تراش‌خورده بیسمن کاملاً با این قطعه همخوانی دارد.

«Down The Rabbit Hole» ریتمی‌نوسانی و دهه ۶۰ دارد، با ساکسیفون که ملودی آواز را منعکس می‌کند و یک تک‌نوازی ارگ زیبا از کیورز (Cuyvers). «Come Hell Or High Water» (بیا جهنم یا آب از آسمان ببارد) به زیبایی از شعر تا بخش همخوانی با گیتارهای لایه‌ای الکساندر و یک تک‌نوازی گیتار با ساختار زیبا ساخته شده است که برخی از کارهای برنی مارسدن با وایت‌اسنیک (Whitesnake) اولیه که بیشتر با بلوز آمیخته شده را به یاد می‌آورد. آهنگ عنوان آلبوم، با ریف تک‌نوایی ناهموار و ناهموار و برخی تک‌نوازی‌های فوق‌العاده غیرمعمول از الکساندر (با پژواک‌هایی از برخی از تأثیرات شرقی ریچی بلک‌مور) و بیسمنز (با ساکسیفون)، دوباره لد زپلین را به یاد می‌آورد.


آهنگ "After All" به سبک پینک فلوید، دوباره تک‌نوازی‌های زیبایی از الکساندر (با گیتار اسلاید) و بیسمنز را به همراه دارد، اگرچه جالب است که نوازندگی ساکسیمنز، هم به "After All" و هم به آهنگ بی‌کلام "Hellhole Shuffle" طعم جاز متمایزی می‌بخشد.


آهنگ آخر، "Lay Down Knuckle Under" دارای یک همخوانی گیرا و ریتم ضربه زدن با انگشت پا است.


Take The Edge Off توسط خود گروه تهیه شده است که آن را در استودیوی Roots House ضبط کرده‌اند و میکس و مسترینگ آن توسط بیسمنز در JB’s Den انجام شده است.


شکی نیست که Travellin’ Blue با استعداد هستند و آهنگ‌های بسیار خوش‌ساختی می‌نویسند و می‌نوازند. با این حال، به احتمال زیاد آهنگ Take The Edge Off بیشتر برای طرفداران راک جذاب خواهد بود تا طرفداران بلوز.

بازدید : 6
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1404 زمان : 21:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هیپ نیوز

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۰۱ ب.ظ پژمان محمدی

هر از گاهی شاخه شاخه شدن و امتحان کردن چیزهای جدید خوب است. به هر حال، تنوع چاشنی زندگی است؛ حتی چیزهایی که بیشتر از همه دوست دارید، می‌توانند هر از گاهی کهنه و تکراری به نظر برسند، و هیچ کس به اندازه ناکسویل، گروه دث‌کور وایت‌چپل، که دو آلبوم آخرش یک جدایی سبکی عظیم و کمی‌دوقطبی بود، این موضوع را جدی نگرفت. هم آلبوم The Valley محصول ۲۰۱۹ و هم آلبوم بعدی‌اش، Kin محصول ۲۰۲۱، به طرز چشمگیری کندتر و بسیار ملودیک‌تر از هر چیزی بودند که از این گروه شنیده بودیم - بازجویی غم‌انگیز و مصمم از تروما و غمی‌که از گذشته آشفته خود فیل بوزمن الهام گرفته شده بود.

این یک حرکت جسورانه از سوی آنها بود، حرکتی که می‌دانستند ممکن است بخش خوبی از طرفدارانشان را از آنها دور کند، اما در نهایت، حرکتی بود که برای ایجاد حس آرامش و پایان نیز ضروری بود. التیام یافتن از آسیب‌های روحی، فرآیندی پیچیده و بی‌پایان است، اما در برهه‌ای از زمان، می‌توانید و باید گذشته را به حال خود رها کنید تا از بار آن رها شوید و به جلو حرکت کنید. برای وایت‌چپل، آن زمان فرا رسیده است.


دور زدن هنری آنها سرانجام به پایان رسیده است؛ آنها آنچه را که باید گفته می‌شد، گفته‌اند، آنچه را که باید بررسی می‌شد، کاوش کرده‌اند و اکنون زمان آن رسیده است که به کاری که در آن بهترین هستند، یعنی به چالش کشیدن دندان‌های همه با ترکیبی خاص از دث‌کورِ کوبنده، بازگردند. در هوا برق و در آب خون وجود دارد. پسرها دوباره احساس گرسنگی می‌کنند، حتی گرسنگی، و این گرسنگی به انفجاری واقعی از خشم و شور و اشتیاق منجر شده است که با حس ملموس هدفی تازه، شعله‌ور می‌شود.


طرفداران از شنیدن این خبر که آلبوم جدید و پرشور Hymns in Dissonance در واقع یکی از سنگین‌ترین آثار وایت‌چپل از زمان روزهای باشکوه The Somatic Defectement و This is Exile است، خوشحال خواهند شد. این آلبوم همان انرژی خام و خشم کف‌آلود را به شیوه‌ای به تصویر می‌کشد که به هر دلیلی، مدتی است دیده نشده است، اما با یک پیچش مدرن جدید و بهبود یافته که حاصل نزدیک به بیست سال تجربه‌ای است که از آن زمان تاکنون کسب کرده‌اند.

اول و مهمتر از همه، خدای من، آیا لازم است در مورد آواز فیل صحبت کنیم؟ این ممکن است اجرای مورد علاقه من در کل فهرست آثار او باشد، و همانطور که همه می‌دانند، این حرف حرف دیگری می‌زند. بوزمن همیشه در رده بالای خوانندگان دث‌کور بوده است، یک نماینده قابل اعتماد و همیشگی برای این ژانر، اما این آلبوم به طور خاص نشان می‌دهد که دامنه صدای او چقدر می‌تواند گسترده باشد، البته به جز بخش‌های آوازخوانی تمیز. از صداهای قلقلک‌دهنده و بم گرفته تا صداهای زیر و بم نافذ و تقریباً هر زیر و بمی‌که در این بین قابل تصور باشد، این مرد هر آنچه را که در توان دارد و سپس مقداری از آن را در این آلبوم قرار می‌دهد، و نتیجه نهایی برای اینکه حتی سرسخت‌ترین مخالفان را هم به واکنش وادارد، کافی است.

نکته برجسته دیگر، اضافه شدن درامر جدیدشان، برندون زاکی، است که در این آلبوم طوری ظاهر شد که انگار می‌خواهد چیزی را ثابت کند. سبک نوازندگی او کاملاً با جهت‌گیری جدید (قدیمی؟) گروه همخوانی دارد، آنقدر کاربردی که توجه‌ها را به خود جلب نکند، اما آنقدر پرطمطراق و شیک است که همه چیز را به سطح بسیار مهم بعدی ارتقا دهد. برای مثال، به قطعه سوم «خواب شیطانی» که واقعاً خسته‌کننده است نگاه کنید، اما حتماً یک جفت لباس زیر اضافی دم دست داشته باشید چون خیلی باحال است. همه آهنگ‌ها سنگین هستند، اما نیمه اول آن آهنگ به طور خاص... غیردوستانه است. من الان می‌گویم که قرار است در آینده نزدیک کسی در یک اجرا به خاطر آن آهنگ آسیب ببیند (تاریخ‌های تور را در زیر ببینید و مسیر خود را به اورژانس از آنجا مشخص کنید).

راستش را بخواهید، بوزمن و زاکی سهم عمده کار این آلبوم را انجام می‌دهند، اما این به هیچ وجه به معنای این نیست که بقیه بچه‌ها در حال اهمال‌کاری هستند. کار گیتاریست‌ها و نوازنده‌های گیتار بیس خیلی سرراست‌تر است - ایجاد سونامی‌از تُن خالص و خالص که عملاً ساز کوبه‌ای خودش است، در حالی که درامز و آواز، آن حس و حال لازم را به آن می‌دهند که یک سری از صداهای غول‌پیکر را از بقیه متمایز می‌کند. این پدیده‌ای است که در دث‌کور زیاد اتفاق می‌افتد، پدیده‌ای که می‌تواند برای افرادی مثل من که با شکست‌های پی در پی و خیلی زود از پا می‌افتند، کمی‌دلسردکننده باشد، اما حتی من هم باید اعتراف کنم که آنها در این مورد واقعاً عالی عمل کرده‌اند.

چیزی که Hymns را در این زمینه، حداقل برای من، برجسته می‌کند، این است که چگونه از شتاب خود به روشی استفاده می‌کند که در دقت و اعتماد به نفسش تقریباً بی‌نقص است. بیان اینکه چه چیزی باعث می‌شود انواع خاصی از DUNDUNDUNDUN بیشتر از بقیه جواب بدهد، با کلمات دشوار است، اما وقتی این اتفاق می‌افتد، کاملاً منطقی است. شاید این موسیقی، فنی‌ترین موسیقی موجود نباشد (اگرچه تعدادی تک‌نوازی پراکنده در سراسر آن وجود دارد که گاهی اوقات نفس تازه‌ای را که بسیار مورد نیاز است، فراهم می‌کند)، اما همچنان توجه دقیقی به جزئیات از نظر ریتم و جریان وجود دارد. این موسیقی مانند یک ایده کاملاً تحقق‌یافته و کاملاً پخته شده، یک پازل جهنمی‌است که قطعات آن در کنار هم قرار گرفته‌اند تا خطوط پازل را پنهان کنند و تصویری مختصر، یکپارچه و کاملاً وحشتناک ایجاد کنند.

آزمایش و انحراف از هنجار می‌تواند چیز خوبی باشد؛ رکود دشمن پیشرفت و همه اینهاست، اما در عین حال، گاهی اوقات خوب - حتی سالم - است که به ریشه‌های خود بازگردیم تا گام بعدی سفر را بفهمیم. نمی‌توان گروهی به موفقیت وایت‌چپل را به خاطر اینکه می‌خواهد بعد از مدتی چیز متفاوتی را امتحان کند، سرزنش کرد، به خصوص وقتی داستانی وجود دارد که التماس می‌کند گفته شود. آنها بالاخره هنرمند هستند. اما از طرف دیگر، چیزی هم برای گفتن وجود دارد که باید به آن پایبند بود و دانست که در چه چیزی خوب هستید، و فکر می‌کنم وقتی می‌گویم - خوب است که شما برگشتید، پسران. به خانه خوش آمدید، از طرف اکثر ما، اگر نگوییم همه، صحبت می‌کنم.

بازدید : 8
دوشنبه 28 ارديبهشت 1404 زمان : 0:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هیپ نیوز

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۱۳ ب.ظ پژمان محمدی

وقتی به بلک متال، به خصوص بلک متال خیلی خوب فکر می‌کنم، به تعادل کاملی فکر می‌کنم که بین فضاسازی و ناهماهنگی برقرار شده است. نمی‌توانید بیش از حد از یکی از این دو داشته باشید، اما با دوز مناسب و تسلط بر جزر و مد، ناگهان، آن موقع است که جادو اتفاق می‌افتد. برای من، بلک متال خوب مثل این است که به منظره‌ای بایر اما باشکوه منتقل شده‌اید که به نظر می‌رسد حاوی حکمتی باستانی و ناشناخته است. با وجود تداعی ناخودآگاه، تقریباً مانند یک شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است که به سادگی با کلیشه تثبیت شده شیطان و آتش جهنم آخرالزمانی همراه شود. بلک متال خیلی بیشتر از این حرف‌هاست، به خصوص در این روزگار.

با این اوصاف، باید نوعی زیبایی تاریک و تهدیدآمیز نیز در آن وجود داشته باشد. بالاخره هنر است. من آن نوع بلک متالی را دوست دارم که تقریباً ماهیت سینمایی دارد، چه در بینش و چه در اجرا، باشکوه است. «افق فرمانروا»، جدیدترین فیلم بلند از وینترفیلث خود بریتانیا، نمونه‌ای عالی از این ذهنیت در حال حرکت است. این شوم است و به ترس از نیروی تاریک ناشناخته اما قدرتمند و اجتناب‌ناپذیری که درست در آن سوی افقِ ضرب‌المثلی قرار دارد، صدا می‌دهد، اما گاهی اوقات به طرز عجیبی آرامش‌بخش نیز هست، و این دوگانگی اگر تأثیرگذار نباشد، هیچ است.

می‌دانم که همین الان گفتم نمی‌توانید بیش از حد اتمسفر داشته باشید، اما از طرف دیگر، همه ما می‌دانیم که بلک متال تقریباً در تمام نسخه‌های متعدد خود، در مورد اتمسفر است و این آلبوم نیز از این قاعده مستثنی نیست. در واقع، «اتمسفریک» احتمالاً ساده‌ترین کلمه‌ای است که می‌توان برای خلاصه کردن دقیق آن استفاده کرد. بدون آن، آلبوم به آن شکلی که هست، نمی‌رسید. مسئله این است که، با این حال، اتمسفر بیش از حد می‌تواند به راحتی به نوعی یکنواختی وزوز مانند منجر شود که بر هر چیز دیگری غلبه می‌کند، مهم نیست که بقیه موسیقی چقدر شدید باشد. کلید کمک سخاوتمندانه به اتمسفر، خنثی کردن آن با چیز دیگری است، یا به عبارت دقیق‌تر، دادن چیزی برای تکمیل آن به جای تبدیل کردن خودش به ستاره نمایش.

یکی از نشانه‌های بارز رسیدن یک آلبوم به نقطه اوج، زمانی است که آهنگ‌ها به اندازه واقعی طولانی به نظر نرسند. زمان نسبی است، بنابراین وقتی می‌توانید آهنگ‌های بیش از هفت دقیقه‌ای مانند "Dishonour Enthroned"، آهنگ اصلی یا ادیسه یازده دقیقه‌ای "In Silent Grace" را در کسری از آن زمان پخش کنید، به این معنی است که گروه به چیزی رسیده است. با توجه به این نکته، این آلبوم برای گوش دادن به آهنگ‌های پس‌زمینه هنگام کار یا انجام هر کاری که برای مشغول نگه داشتن دستانتان لازم است انجام دهید، عالی است، زیرا فرصت زیادی برای گوش دادن به آهنگ و قطع آن بدون احساس از دست دادن چیزی فراهم می‌کند. درست مانند کوه‌های روی جلد آلبوم (که اتفاقاً بسیار زیبا هستند)، تغییرات به آرامی‌اتفاق می‌افتند و با گذشت زمان جمع می‌شوند و نتیجه نهایی چیزی است که به همان اندازه که از نظر زیبایی‌شناسی دلپذیر است، ترسناک نیز هست.


بخش زیادی از این را می‌توان به استفاده‌ی ظریف اما بسیار مؤثر مارک دیکس از کیبوردها نسبت داد، که اغلب برای ایجاد یک لایه‌ی بیرونی کم‌اهمیت اما یکپارچه که به برجسته کردن بقیه‌ی موسیقی کمک می‌کند، عقب می‌مانند، اما وقتی زمان مناسب باشد و فضا اجازه دهد، ناگهان کیبوردها به نیروی محرکه‌ی ملودی کلی تبدیل می‌شوند. هرگز احساس تغییر ناگهانی یا تکان‌دهنده‌ای به شما دست نمی‌دهد، فقط با سلیقه و سنجیده.

بقیه موسیقی، در حالی که قطعاً بسیار صیقل داده شده و با مهارت اجرا شده است، پس از مدتی کمی‌یکنواخت می‌شود، اما همانطور که گفتم، متوجه شدم که بخش زیادی از آن به محیطی که هنگام گوش دادن به آن در آن قرار می‌گیرید، مربوط می‌شود. اگر فقط آنجا نشسته‌اید و کاملاً روی موسیقی تمرکز کرده‌اید، بله، این آلبوم احتمالاً مانند شیره به نظر می‌رسد، اما اگر هنگام انجام یک کار یا پیاده‌روی یا چیزی شبیه به آن به آن گوش دهید، فوراً پویایی کاملاً متفاوتی به خود می‌گیرد و بسیار دلپذیر است. تقریباً انگار این آلبوم برای این نوع چیزها ساخته شده است.

با این حال، این به آن معنا نیست که لحظاتی وجود ندارد که توجه شما را جلب کنند. بزرگترین آنها، که اگر در موردش صحبت نکنیم، سهل‌انگاری کرده‌ایم، اجرای مهمان فوق‌العاده خواننده افسانه‌ای Primordial، A.A. Nemtheanga، در آهنگ ششم "In Silent Grace" است که ملودی‌های خشن، زمخت و غران او تضاد کاملی با جیغ‌های خشن و گلوخراش کریس ناتون ایجاد می‌کند. از همه بهتر، در واقع دو نسخه جداگانه از این آهنگ در آلبوم وجود دارد؛ نسخه اصلی که در آن هر دو خواننده به طور دوره‌ای با یکدیگر تبادل نظر می‌کنند و سپس یک آهنگ اضافی در انتها که فقط Nemtheanga همه چیز را به تنهایی انجام می‌دهد. هر چه که دوست دارید، آنها شما را پوشش می‌دهند.

و صحبت از آهنگ‌های اضافی شد، تقریباً نیازی به گفتن نیست که بازخوانی آنها از آهنگ "The Majesty of the Nightsky" از گروه Emperor واقعاً عالی است. این آهنگ بیش از آنکه حق مطلب را در مورد نسخه اصلی ادا کند، به آن کمی‌جلا و درخشندگی هم می‌دهد تا با بقیه آلبوم هماهنگ شود. این یک تغییر کوچک و خوب در ریتم آهنگ است که به سمت انتها تندتر می‌شود و «یکنواختی» را از بین می‌برد، چون نمی‌توان در موردش نظر قطعی داد.

اصطلاح دیگر. منظورم این است که، بیخیال، این امپراتور است، البته که قرار است حکومت کند (بدون جناس).

به عبارت ساده، The Imperious Horizon یک نمونه کلاسیک از بلک متال واقعاً خوب ساخته شده است. حماسی، غم‌انگیز، شاعرانه و بی‌عیب و نقص است و دقیقاً به اندازه کافی ضربه دارد تا حرکت را تا انتها منتقل کند. چیزی نیست که قبلاً نشنیده باشیم و مطمئناً دوباره خواهیم شنید، اما کاری را که انجام می‌دهد خیلی خوب انجام می‌دهد و در نهایت، این تنها چیزی است که واقعاً مهم است. یک چیز قطعی است: گوش دادن مکرر به آن مطمئناً باعث شد کار من خیلی سریع‌تر و روان‌تر پیش برود و در تمام این مدت حتی یک بار هم از آن خسته نشدم، بنابراین این باید هر آنچه را که باید بدانید به شما بگوید. ممکن است به طرز خستگی‌ناپذیری افسرده‌کننده و بیش از کمی‌شوم در مضامینش باشد، اما اگر آنها را به شکلی جذاب ارائه ندهد و ارائه نکند، لعنت به شما.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 121
  • بازدید کننده امروز : 114
  • باردید دیروز : 224
  • بازدید کننده دیروز : 225
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 122
  • بازدید ماه : 347
  • بازدید سال : 2209
  • بازدید کلی : 2209
  • کدهای اختصاصی